حسی غریب...

اینروزها حسی غریب عجیب آزارم میدهد.حسی همچون یک زندانی دارم.نمیدانم از کدامین دلیل سرچشمه میگیرد اما وجودم را تهی میکند از حس شادی..

انگار در انتظار چیزی هستم که اطمینان دارم وقوعش ناممکن است...

انگار حس جدا شدن از اصل و ریشه را دارم همچون شاخه ای که طوفان بیرحمانه دستخوش بیرحمیهایش کرده است...

آشفته و سرگردان در دشتی بی سروته تصور میکنم خودم را..

نمیدانم کجایم وبه کدامین سو باید قدم بردارم 

تنهایم 

تنهای تنها....

لذت یادگیری...

این روزها عجیب دلم میخواد همه چیز یاد بگیرم. انگار عجله دارم میخوام با دنیای متفاوت کارهای مختلف آشنا بشم. وقتی که فکر میکنم میبینم که خیلی چیزهای لذت بخشی وجود داره که باید از بدست آوردن اونها لذت ببرم.

دلم میخواد خوشنویسی یاد بگیرم (البته الان ترم دوم خوشنویسی با خودکار رو تموم کردم ولی بدلیل مشغله های متعدد می خوام ترم سه رو به تعویق بندازم).دلم میخواد یه عالمه شعر حفظ کنم. خیلی دوست دارم زبان های مختلف یاد بگیرم. و عاشق اینم که وسط کارهای مختلفی که در طول روز انجام میدم یه چند دقیقه ای بی هوا برم سراغ کتابی که در حال مطالعش هستم و یهو متوجه بشم که واااای یه ساعت گذشت و من غرق خوندن کتابم.

لذتی که در یاد گرفتن هست در هیچ چیز دیگری وجود ندارد.من این رو با تمام وجودم دارم درک میکنم.

پ.ن : خیلی وقت بود دلم میخواست فرانسه یاد بگیرم ولی به تنهایی لذت نمیبردم از این کار تا اینکه امسال تصمیم گرفتم در کنار دانش آموزانم یادگیری زبان فرانسه رو شروع کنم.و از اینکار خیلی لذت میبرم.

 

اگر نقش ها عوض شوند!

امروز در حین بازی با دخترم نقش هایمان را با هم عوض کرده بودیم.

او مادر و من دختر کوچک او بودم. من رفتارهای او را در موقعیت های مختلف تقلید میکردم و او واکنش های من را در این موقعیت ها به نمایش میگذاشت!

دیدن خودم در قالبی که او برایم به نمایش گذاشته بود بسیار جالب بود. گاه از این نمایش لذت میبردم و گاه عمیقا ناراحت میشدم. او تمام رفتار مرا به طور کامل در ذهن خودش ضبط کرده بود و وقتی در مقابل کارهای من عکس العمل نامناسبی نشان میداد تازه میفهمیدم که در زمانهای مختلف بدون آگاهی از رفتار خودم چقدر نامناسب عمل کرده ام!!!

هرچند من نیز برخی از اشتباهات او را در قالب این نمایش به او نشان دادم و او خنده اش میگرفت از کارهایی که رد پای خودش را در آنها میدید.

این بازی به من آموخت که باید از دور به نمایشی که در واقعیت عهده دار نقشهای آن هستیم بنگریم . و از دید یک تماشاچی خوب و بد رفتار خود را بسنجیم....

 

 

مسابقه نور ابن هیثم

دبیرخانه جایزه بین‌المللی مصطفی (ص) به‌منظور ایجاد زمینه رشد علمی جامعه دانش‌آموزی و مشارکت مراکز آموزشی، در فاصله زمانی ۹۴/۷/۱ تا ۹۴/۹/۱۰، «مسابقه نور ابن هیثم» را با موضوع ساخت فیلم‌های علمی و آموزشی یک‌دقیقه‌ای در بین دانش آموزان و مراکز آموزشی و پژوهش سراها برگزار می­‌کند.

موضوع مسابقه

موضوع این مسابقه بر اساس نام‌گذاری سال ۲۰۱۵ میلادی توسط یونسکو به نام سال جهانی نور (به مناسبت هزارمین سال تألیف کتاب المناظر ابن هیثم) ساخت فیلم‌های علمی یک‌دقیقه‌ای توسط گروه‌های دانش‌آموزی در مدارس و پژوهش سراها در حوزه دانش، فناوری و کاربردهای نور خواهد بود.

درنهایت، ۲۰۱۵ فیلم برگزیده، روی سایت این رویداد در معرض دید جهانیان قرارگرفته و دانش آموزان برگزیده و مدارس پدیدآورنده‌ی آثار برتر مورد تجلیل قرار خواهند گرفت.

http://www.chistaa.com/images/front-page4_30/12.jpg

من و معلمی!!!!

وضع ما نابسامان است درست, همیشه با قوانین مختلف مورد ظلم قرار میگیریم درست, شان اجتماعیمون چندان خوشایند نیست درست و ....

با تمام این مشکلات هرچقدر فکر میکنم بیشتر متوجه میشم که با حقوقی چند برابر حقوق فعلیم باز هم دوست نداشتم شغل دیگری داشته باشم!!!

از اول مهر با وجود کارسنگین یه حس خوب همیشگی تمام وجودم رو فرا گرفته.برخورد با دانش آموزانم که بسیار زیاد دوستشان دارم لذت بینظیری برام داره.

دیدن چهره هاشون سر کلاس, حرف زدن و ادا درآوردن برای اونها شنیدن حرفهای شیرینشون و البته گاه گله هاشون و حتی تحمل رفتارهای دور از ادب و نزاکت بعضیهاشون برام شیرینه.

از اینکه میتونم در بین این همه فرشته ی زیبا و پاک و خالص و البته شیطون و بلا باشم برای هر لحظش از خدا ممنونم. 

 

جهان بر روی پوسته ی یک حباب اما نه در سه بعد بلکه یازده بعد!


------------------------------------------------------

شاید ما در حال زندگی بر روی پوسته ی یک حباب در یک فضای یازده بعدی هستیم.

در سال 1994 شوک دیگری به دنیای علم وارد شد:
ادوارد ویتن گمان کردند که هر پنج نظریه ی ریسمان در واقع نظریه ی یکسانی هستند ولی تنها وقتی بعد یازدهمی را بیفزاییم.
از چشم انداز برتر بعد یازدهم هر پنج نظریه ی مختلف در یکی فرومی پاشیدند.

بلاخره این نظریه یگانه شد البته به شرط اینکه به قله ی بعد یازدهم جهان هستی صعود می کردیم.
اما بعد یازدهم کجاست؟

در بعد یازدهم شیء ریاضی جدیدی می تواند وجود داشته باشد.و آن همان غشاست.مثلا مانند رویه ی کره.
در اینجا مشاهده ی شگفت انگیزی رخ می داد:

اگر کسی از بعد یازدهم به بعد دهم سقوط کند هر پنج نظریه ی ریسمان ، با آغاز از یک غشا،پدیدار می شوند.

بنابراین هر پنج نظریه ی ریسمان تنها شیوه های متفاوتی برای بردن غشاء از یازده بعد به ده بعد بودند.

برای تجسم این ، یک توپ پلاستیکی را با کشی در استوای آن در نظر بگیرید.حالا با قیچی دو مرتبه توپ را می بریم، یک در بالا و یک در زیر کش.بنابراین بالا و پایین توپ از هم جدا می شوند.تنها چیزی که باقی می ماند آن کش است.یعنی ریسمان.

به همین ترتیب اگر بعد یازدهم را در هم فرورفته کنیم تنها چیزی که از غشاء باقی می ماند استوای آن است که همان ریسمان می باشد.
در واقع از نظر ریاضی پنج راه برای انجام این برش وجود دارد ، که پنج نظریه ی ریسمان مختلف در ده بعد را به ما می دهد.
بعد یازدهم جهان هستی تصویری تازه را از جهان به ما عرضه کرد.

همچنین مفهوم شگفت انگیزی درون آن نهفته بود:

شاید جهان هستی خودش غشایی باشد شناور در فضا زمانی یازده بعدی.

گذشته از آن الزامی نیست که همه ی این بعدها کوچک باشند.در واقع شاید برخی از این بعدها عملا نامتناهی باشد.
در نتیجه این امکان پیش می آید گه گیتی ما در بسگیتی دیگر گیتی ها وجود دارد.

تعداد زیادی حباب صابون یا غشای شناور را در نظر بگیرید.هر حباب صابون نمود یک جهان کامل است شناور در محیط بزرگ ترِ فوق فضایی یازده بعدی.

این حباب ها می توانند به دیگر حباب ها بپیوندند یا جدا شوند و حتی پا به وجود بگذارند و از میان بروند.

شاید ما بر روی پوسته ی تنها یکی از این جهان های حبابی زندگی می کنیم.

فیزیک برای همه

وبلاگی برای خودم, دانش آموزانم و تمام آنانکه به آموختن فیزیک علاقه مندند.